دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۲۷مهر




جهت دریافت اشعار شب اول محرم به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


یک نفر هست پر از نور، پر از یا زینب

تک و تنهاست و در ناله که تنها زینب

به لبش هست میا آقا میا با زینب

داد از این کوفه، از این شهر، از اینجا زینب

آه از امروز ولی وای ز فردا، زینب

 

آخرین لحظه ی او بود دعا کرد و گریست

ظرف خونین شد و از دست رها کرد، گریست

روی خود را به سوی کربُ بلا کرد، گریست

بدنش تا به زمین خورد، صدا کرد و گریست

داشت با گریه مناجات خدا، یا زینب

 

عرق شرم من از آمدنت خونین است

ننگ به کوفه که هر بیعتشان ننگین است

غم صد کوچه ی بن بست، عجب سنگین است

سرم از سنگ شکسته و سرم پائین است

به من آتش زده اینجا چه کند با زینب

 

دارم امید که کار تو به اینجا نکشد

می کشم داغ تو تا اهل تو آن را نکشد

کار زینب به تماشا نکشد

بیا برای سر تو کار به دعوا نکشد

وای از کوفه و چشم چرانی، یا زینب

 

کوفه آخر ته گودال مرا گیر انداخت

دست گرمی به سویم حرمله هم تیر انداخت

به زمین ضربه ی نامرد کمانگیر انداخت

بعد بر بازوی من حلقه ی زنجیر انداخت

بعد من نوبت گودال تو، آنجا زینب

 

به زمین خوردم و دیدم، به زمین می افتی

بین صد حلقه ی نیزه به کمین می افتی

می کشی تیر ز پشت، از سرِ زین می افتی

سر یک شیب تو با زخم جبین می افتی

تکیه بر نیزه دهی تا که مبادا، زینب

 

رسمشان است که از آمدنت دم بزنند

بعد با هر دم تو ضربه به دمادم بزنند

بعد از آن دوره کنند و همه با هم بزنند

بعد بر دخترک، سیلی محکم بزنند

روی نیزه سر تو زیر قدم هات، یا زینب


********************************************************** 


شب تبدار

منم‌و این‌سحر تار ، دل‌زار ، خدایا چه کنم من‌دل امشب ، شب‌تب دار ، پریشانم‌و حیرانم‌و گریانم‌و بیمار ، خدایا چه کنم در دل این لحظه‌ی غمبار ، چه سازم که نسوزم ، چه بجویم به که گویم ، غم این سینه ی خونبار ، پشیمانم و نالانم و سوزانم و بیدار ، نه دستی که فشارم به کس خویش ، نه یاری ، که بگویم غم این سینه ی پر ریش ، چه سازم چه بجویم ، به که گویم دل این شب ، شب تبدار ، مگر سر بگذارم به همین شانه‌ی دیوار ، بگریم من از این مردم بی درد ، از این مردم نامرد ، از این قوم ستمکار ، خدایا چه کنم وای ، چه کردم که پر از آهم و تشویش ، پر از دردم و زخمی دو صد نیش ، نه راهی و نه چاره ، که من آواره نمودم حرمی را به سوی خویش ، به صحرا و بیابان و به شن زار ، به آن دشت پر از خار ، حرمی پر ز گل یاس و شقایق ، پر نیلوفر عاشق ، من و این غم ، من و این دل ، دل بی تاب ، من و دیده ی بی خواب ، و شرمندگی از حضرت ارباب ، از آن قافله سالار ، دلم سخت غمین است ، دلم تنگ ترین است ، مبادا که بیایند به این شهر پر از ننگ ، به این شهر پر از سنگ ، پر از کوچه ی پر خار ، من و زخم لبالب شده ، از ناله ام امشب ، که امان از دل زینب ، پریشانم و گریانم و حیرانم و بیچاره و آواره ، امان از گُل گهواره ، اگر سخت خرابم ، اگر سینه کبابم ، همه شب تا به سحر فکر ربابم ، که در اینجا همه جا همهمه افتاده ، در اینجا همه جا ولوله انداخته ، تا حرمله پرداخته یک نیزه نه یک تیر سه شعبه ، پی دیدار تو و کودک خوابیده در آغوش رباب است ، بگو این همه خواب است ، بگو این همه کابوس من خانه خراب است ، به گیسوی تو سوگند ، به این سینه ی در بند ، ببین در همه‌جا در سر هر کوچه و بازار ، حدیث تو و شرح رخ و چشم و قد و دستان علمدار ، همان ساقی سردار ، همان صاحب تیغ و علم تو ، همان مشک به دوش حرم تو ، همان محمل و هم بازی هر روز رقیه ، همان ماه شب تار ، به گیسوی تو سوگند ، مرا غصه ز جا کند ، من و این شب خونبار ، من و دیده ی بیدار ، من و شرم ز دلدار ، من و دار

مهمان نوازی کوفیان

کوفه یک شهر پر آشوب و پر از نیرنگ است          میهمان داری این قوم فقط با سنگ است

رسمشان حیله گری ، سنّتشان تزویر است               بهر قَتلَت به کَفِ کودکِشان شمشیر است

به دلِ مردمِ نیرنگ و ریا ، واهمه نیست                  به لب هیچ کسی زمزمه ی فاطمه نیست

غیر چندین گل نیلوفرِ پژمرده ی تو                      همه هستند حسین خصم قسم خورده ی تو

ترسم این قوم که هم فتنه گر و خیره سرند                     خواهر غمزده ات را به اسیری ببرند

چاره ای کن کـه ز مـرغان حَرَم پَر نَبُرند                        پیش چشمان سکینه ، سَر اصغر نَبُرند

چاره کن رخ گلهـای تو نیلی نشــود                           سهم اطفال مصیبت زده ، سیلی نشود

بس که داغ تو و گل های تو بر دل دارم                        سر هر کوچه به  یاد تو گلی می کارم

******

حسین کوفه میا

تمــام عشــق را بـــار شتـر کن       دو چشـم خویش را دریـای دُر کن

اگــر قصــد دیــار کـوفـه داری       تمام مشـک هـا را خــوب پر کن

چنان در کــوفه من بی غمگسـارم         که بر دیــوارهـا ســر می گذارم

دل دیوار هــم گرچه ز سنگ است         بـه غیــر او طــرفــداری ندارم

الا ای خـونجگـر مولا حسین جان        دلم را همسفـر مــولا حسین جان

بــه حــق نــور لبخنــد رقیــه         زکـوفه کن حذر مولا حسین جان

ســرم را خـاک راه خواهرت کن         دو طفلــم را غــلام اکبـرت کن

تمنــا دارم که ای شــه دخترم را         به دســت خـود کنیز دخترت کن

به دعــوت نامـه شورانگیز کردند        بـه بیعـت کـار سحـر آمیز کردند

ولــی امــروز دانستــم برایـت           همــه شمشیــرها را تیـز کردند

ز مــن با دلبــر مسلــم بگویید         که مسلـم یک تن و دشمن هزاره

برگرد

نامردی اینجا باز پابرجاست برگرد                مسلم میان کوچه ها تنهاست برگرد

دیشب به یاد چشمهای تو نخفتم         امشب سرم بر شانه ی غم هاست برگرد

من آب می نوشم ولی از اشک دیده             چشمم به یاد لعل تو دریاست برگرد

اینجا برای درهمی سر می فروشند               بازار کوفه بعد از این غوغاست برگرد

اینجا گلوی طفل را بوسند با تیر          صد حرمله بر گِرد من پیداست برگرد

اینجا تسلای یتیمان تازیانه است          سیلی جواب طفل بی باباست برگرد

سنگ و سر مسلم اگر زیباست اما        سنگ و سر زینب چه واویلاست برگرد

سید محمد جوادی

******



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی