دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۲۷مهر





جهت دریافت اشعار شب یازدهم محرم به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


شب شام غریبان


دیدم لب عطشان را ، ای کاش نمی دیدم

ارباب پریشان را ، ای کاش نمی دیدم

بی یار و معین ارباب ، تنها وسط میدان

دیدم شه خوبان را ، ای کاش نمی دیدم

لشکری پر از کینه ، خنجر به روی حنجر

بر قلب سلیمان را ، ای کاش نمی دیدم

وقتی که برون آمد شمر از وسط مقتل

دیدم سر جانان را ای کاش نمی دیدم

از بعد غروب آن روز در چنگ حرامی ها

دیده ام یتیمان را ای کاش نمی دیدم


آتش وسط خیمه ای وای چه می بینم

یک شام غریبان را ای کاش نمی دیدم

سرها به روی نیزه خیمه همه در ناله

اشکان یتیمان را ای کاش نمی دیدم

از کوفه به شام هردم در روبرویم آورد

سرهای شهیدان را ای کاش نمی دیدم

سختی و اسارت را سیلی و جسارت را

بی صبری طفلان را ای کاش نمی دیدم


*********************************



***

بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

بنویسید که خورشید به گودال افتاد

و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد

زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد

پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد

چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

تازیانه به تسلای یتیمی آمد

تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست


******************************



***

((شنیده میشود از آسمان صدایی که

کشیده شعر مرا باز هم به جایی که))

غزل در آن پی مضمون نو نمی آید

درست مثل همین بیت آشنایی که

"نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت"

نه سید الشهدا تاب زخم هایی که

گرفته پیکر او را هماره در بر خویش

مثال شاهد آن خفته در ندایی که

نوشته اند کسی روی تل ندا سر داد

که یا رسول ببین جسم بالعرایی که

مقطع است و مرمل، قتیل العریان است

نمانده بر تن او آن ردا، ردایی که

به دست های پر از پینه دوخت مادر من

و از تنش به در آورد بی حیایی که

برای غارت اموال ما طمع میکرد

برای معجر و خلخال و آن طلایی که..

پدر خریدز مکه برای سوغاتی

و برد دست جسارت به گوش هایی که

به زیر مقنعه ها در حجاب مخفی بود

ز چشم بد نظر آفتاب مخفی بود

درون خیمه دویدم درون آتش و دود

کسی رسید و ز گوشم دو گوشواره ربود

به تازیانه رسید و کمی تعلل کرد

سه ساله دخترک گریه ات کمی هُل کرد

به کنج خیمه ی آتش گرفته، برد پناه

گرفت شعله ی آتش به دامنش، ای آه…

دوید و رفت که با عمه اش گلایه کند

بدان امید که طوبا دوباره سایه کند

ولی رسید و از این غم غمش فزون تر شد

دلش ز پیکر در قتلگاه خون تر شد

گرفت عاطفه را زیر بال و پر عمه

نشست گریه کند بر خودش نه! بر عمه

به سیل اشک نگاهش به قتلگاه افتاد

ز هُرمِ گریه ی او هیئتی به راه افتاد

و دست برد به قرآن و استخاره نمود

دمی که رو به سوی جسم پاره پاره نمود

شروع کرد به آغاز مرثیه خوانی

دو جمله گفت ولی با زبان طوفانی

هزار مرتبه شکر خدا تو را سر نیست

که بنگری به سر خواهر تو معجر نیست

*****************************************


صحنه ی شام غریبان

این دلـم در کـربــلای سوخته        قلبها چــون خیمه های سوخته

دوست دارم من بسوزم ای خدا         یــاد طفـلان غـریـب کـربلا

ای دل بشکسته و زار و غمیـن         صحنـه ی شـام غریبان را ببین

دختـری در بین صحرا می دود        گوئیـا در کـوچه زهرا می دود

آه مــی آیــد صــدای اسبها        کــودکـی در زیـر پای اسبها

دستهـای بـی حیـا و بی شرف       کرده رخسـار یتیمـان را هدف

تازیـانـه بـر کجـا آیـد فـرود      نیـزه هـا بـر شـانه ها آید فرود

از میــان آتــش افــروختــه      مــی رسـد بوی شقایق،سوخته

آسمــانی بی ستاره گشته است       گوشها بی گوشواره گشته است

ای فـدای چهــره های سوخته       چشمهـای ســـوی عمه دوخته

زینب کبـری چـه سازد ای خدا      یک طرف‌بیمار و یک‌سو بچه ها

با تـن خستـه کنـد راز و نیـاز        روی خاکستـر نشستـه در نماز

بـا قنـوت خسته اش غوغا کند        اقتـدا بـر مـادرش زهــرا کند

******

شام غریبان

غم می دمد در حنجری آتش گرفته         اینجا صدای خواهری آتش گرفته

اینجا کبوتر بچه ها را یک کبوتر            پیچیده در بال و پری آتش گرفته

فریاد عصمت شعله می گیرد دمادم         از تار و پود معجری آتش گرفته

بشتاب زینب در میان شعله ها باز           دامان طفل دیگری آتش گرفته

آن سوی فریاد عطش صد حنجره درد         در لای لای مادری آتش گرفته

قرآن تلاوت می کند فرزند قرآن            از روی نیزه با سری آتش گرفته

بی شک تمام این وقایع ریشه دارد          در اتفاقات دری آتش گرفته

******

شام غریبان

غروب و خیمه ی آتش فشانی        غروب و بی کسی و بی نشانی

غروب و دست شوم و شعله و دون        غروب و غارت پیراهن و خون

غروب و جسم و تشییع جنازه            غروب و سم اسب و نعل تازه

غروب و مرگ چندین نازدانه               غروب و داستان تازیانه

غروب و درد غربت ، آه و ناله         غروب و ماتم طفلی سه ساله

غرو.ب و نافله اما نشسته                غروبی با مناجاتی شکسته

غروب و عمر هفتاد و دو خورشید      که خورشید جهان با چشم خود دید

غروب و معجر اما پاره پاره      غروب و خون روی گوشواره

غروب و صبر ، صبر قلب زینب      دویدن های او تا نیمه ی شب

چه می گویی غروب و این همه درد ؟         رخ ناموس حق و دست نامرد ؟

من امشب چاره ای دیگر ندارم       دلم را دست زینب می سپارم

میان قتلگه می گردم امشب       مگر پیدا کنم سالار زینب

******

یاس گمشده

مستان همه افتاده و ساقی نمانده                  یک گل برای باغبان باقی نمانده

ساقی غریب و میکده می سوزد امشب          یک غنچه یاس گمشده می سوزد امشب

گل بوی زهرا می رسد از سوی مقتل            سوی بهشتم می برد گل بوی مقتل

امشب چکیده روی رگهای بریده                 گلهای اشک بانویی قامت خمیده

آتش گرفته دامن طفلی سه ساله                  سوی شهیدان می رود با آه و ناله

در دست دژخیمی فتاده گوشواره                        خون می چکد از گوشهای پاره پاره

اینجا جوانی هاشمی شد اربا اربا         اینجا به گوش دل رسیده آه زهرا

ذریه ی آل عبا از یاد رفته                 خاکستر پروانه ها بر باد رفته

اینجا کبوتر بچه ها تک تک پریدند               اینجا سر یک جوجه را تشنه بریدند

اینجا جدا گشتم خدا از نور عینم         دیدم در اینجا دست و پا می زد حسینم

******


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی