دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۲۸مهر




جهت دریافت اشعار مناجات با امام زمان به ادامه مطلب مراجعه کنید ...



  یا صاحب الزمان(عج)
شبیه چشم شـمـا چـشم های تـر دارد
کسی که خـاکِ حسینیه را به سـر دارد
تو گریه کردی و شد سرخ چهره فهمیدم
که وقتِ روضه­ی تـو اشک هم جگر دارد
خدا به رویِ من و تـو حساب وا کـرده
که گریـه ای بکنیم و حـساب بـردارد
هـوای امشبمان فـرق می کند انـگار
نشسته مـادری و دست بـر کمـر دارد
حسین(ع) روز و شبـم را گرفته می دانم
بـرایِ عاشقی­ام عـقل درد سـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده می چسبد
همیشه سجـده­ی مـا مـزّه­ی دگر دارد
مـرا حوالـه نمودند خـاکِ پـا ببـرم
هـزار شکر که ایـن خیمه رُفته گر دارد
میـانِ روضه نشستیم و عـاشقی می گفت
بـخوان دعـای فـرج را دعـا اثر دارد
کسی که داغِ بـرادر کشیـده می دانـد
کــه رویِ قـوَّتِ زانـویِ او اثـر دارد
چـقـدر روضه­ی نـا گفته در گلو داریم
بیا بـه مجلسمان روضه ­ی عمـو داریـم
                                                       حسن لطفی


************************************


 یا صاحب الزمان(عج)
چَشمانِ خیس و ابری ات غم دارد آقا
گلبـرگِ رویـت رودِ شبـنم دارد آقا
دارد نسیـمِ غصه مـی آید ز کـویت
شـالِ عزایـت عطر مـاتـم دارد آقا
مـا یـک دهـه تنـها عـزاداریم امّا
هر روزِ تـو رنـگِ مُحـرّم دارد آقا
مـن آرزو دارم ببینـم چشم هـایم
مثلِ تو خـون با اشک توأم دارد آقا
نـامم گـدا و شُهرتِ مـن نوکر امّا
یـک کـربلائی اولش کم دارد آقا
هر کس دخیلِ دست عباس(ع)است امروز
در دستِ خود یک حَبلِ محکم دارد آقا
ای ساقیِ لـب تشنگان جانم اباالفضل(ع)
لبـهایِ من این نـوحه را دَم دارد آقا
محمد بیابانی


***************************************



در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید

یوسف که رفت غصّه کنعان به ما رسید

 

ما سال ها پای وصالت گریستیم

یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید

 

با زلف خویش زلف دلم را گِره بزن

شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید

 

باید کویر می شدم و خشک می شدم

کردی دعا و این همه باران به ما رسید

 

یک لحظه چشم از دلِ بی تاب بر ندار

دور از تو غم، به سرعت طوفان به ما رسید

 

از ما همیشه درد سر ما به تو رسید

از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید

 

دل های ما کنارِ شما آبرو گرفت

آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید

 

ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی

لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید

 

خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی

شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید

 

یکبار هم از نیابت ما کربلا برو

توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید

 

کارِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود

حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید



**************************



درونِ طالعِ امسالِ ما خدا بنویس

هر آنچه خیر که باشد برای ما بنویس

 

ببین گناه دلم را ز پا در آورده

برایِ این دلِ درمانده ام شِفا بنویس

 

درونِ دفترِ خود از میانِ منصب ها

همیشه روبرویِ اسمِ من، گدا بنویس

 

بیا و یکسره کن کار را دگر امسال

خودت ظهورِ خودت را دگر بیا بنویس

 

بیا برایِ من و اربعینِ امسالم

اگر که زحمتِتان نیست، کربلا بنویس

 

دوباره کرب و بلا گفتم و دلم لرزید

خودت کمک کن و باقیِ روضه را بنویس

 

اگر که حرفِ سر و پیکر است و انگشتر

همه جدا شده ها را جدا جدا بنویس

 

کفن به دردِ تنِ زخمی اش نمی خورده

برای ما کمی از رازِ بوریا بنویس

 

ببخش خاطرتان را اگر می آزارم

اگر که صحبتِ سیلی است بی هوا بنویس

 



***************************


یا صاحب الزمان(عج)
شبیه چشم شـمـا چـشم های تـر دارد
کسی که خـاکِ حسینیه را به سـر دارد
تو گریه کردی و شد سرخ چهره فهمیدم
که وقتِ روضه­ی تـو اشک هم جگر دارد
خدا به رویِ من و تـو حساب وا کـرده
که گریـه ای بکنیم و حـساب بـردارد
هـوای امشبمان فـرق می کند انـگار
نشسته مـادری و دست بـر کمـر دارد
حسین(ع) روز و شبـم را گرفته می دانم
بـرایِ عاشقی­ام عـقل درد سـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده می چسبد
همیشه سجـده­ی مـا مـزّه­ ی دگر دارد
مـرا حوالـه نمودند خـاکِ پـا ببـرم
هـزار شکر که ایـن خیمه رُفته گر دارد
میـانِ روضه نشستیم و عـاشقی می گفت
بـخوان دعـای فـرج را دعـا اثر دارد
کسی که داغِ بـرادر کشیـده می دانـد
کــه رویِ قـوَّتِ زانـویِ او اثـر دارد
چـقـدر روضه­ی نـا گفته در گلو داریم
بیا بـه مجلسمان روضه ­ی عمـو داریـم
                                                       حسن لطفی


******************************


یا صاحب الزمان(عج)
دلـم بـرای دیـدنت عـذاب شـد نیامدی
چـقـدر دوریِ شما عـذاب شـد نیـامدی
به شهر وعده داده­ام که می رسی و پیششان
دوبـاره نـوکرِ شما خـراب شـد نیامـدی
صدای زدی حسین(ع)را، صدا زدم حسین(ع)را
تـمامِ عـمـرِ مـن پُر از جواب شد نیامدی
شبِ یـتیـمِ مجتبی(ع)گذشت و من ندیدمت
چـقـدر شاخـه های گل گلاب شد نیامدی
شبِ علـی اکبـر(ع)است، رسید صاحبِ عزا
ببین که مـادرت ز گـریه آب شد نیامدی

حسن لطفی


******************************************


  یا صاحب الزمان(عج)
بـاید بمیرم مـن برای تـو، چرا نه؟
آقـا غریبی کـن، ولـی با آشنا نه
ما روز و شب حاجت نگفتیم و گرفتیم
جـایی ندیده چشم­هامان که گدا نه
پشتِ درِ این خانه­ایم و چَشم بـر راه
مـا را بکُش امّـا نـگوئی که شما نه
جـز مـاجرایِ عشق در مقتل ندیدم
تـو یاد دادی تـا بگویم جـز خدا نه
من بـالهـایم را به دستِ تـو سپُردم
من را بـبر امّـا به غیـر از کـربلا نه
بر سینه­ی خود نامِ زینب(س) را نوشتیم
گفتـیـم آری بـر بلا، بـرادعّـا نه
زهرا(س) حسینی گفت و ما آتش گرفتیم
بنـویسمـان جز در صفِ دیوانه ها، نه
یحیایِ مـا را تشنه لـب گودال بردند
آقـا کفن ای کاش بـود و بـوریـا نه
در کربلا دیـدم هنوز اشکِ رباب است
دیدم عروسِ فاطمه(س) در آفتاب است
حسن لطفی


*******************************


یا صاحب الزمان(عج)
رسیده ایم که سرها بـه آستـان بدهیم
به رویِ چَشم بفرما، چگونه جان بدهیم؟
فقط برایِ حسین(ع) و فقط برایِ حسن(ع)
نیامدیم که دل دستِ ایـن و آن بدهیم
حسین(ع) گفتنِ ما روزِ حشر دیدنی است
قرارِ ماست قیامـت خودی نشان بدهیم
رسیـده ایـم تـسلایِ سینـه­ات باشیم
که اشک های تو را دستِ آسمان بدهیم
بیار تُربت و بر چَشم های ما عنایت کـن
که جانِ تازه­ای امشب به دیدگان بدهیم
حراستِ حـرمِ عمّه هـای تـو با ماست
نفس بـده که بر آن مأذنه اذان بدهیم
شنیده ایم دوبـاره جسارتی شده است
چه می شود به برِ زینبیه(س) جان بدهیم
تمامِ عـمـر نمک گیرِ مجتبی(ع)هستیم
شبِ یتیم شده، گـرمِ گـریه ها هستیم

حسن لطفی

 

**********************************************



 یا صاحب الزمان(عج)
شکسته بال تر از من در این حوالی نیست
هوای کویِ تو داریم و حیف بالـی نیست
به سینه می زنم از داغِ تـو تـرک بخورد
شبیهِ سینه­ی ما، کاسه­ی سـفالـی نیست
چرا بساطِ دو چشمم ز گریه­ها خالیـست؟
چرا چرا؟ دلِ ما از گناه خـالـی نیست
نشسته است اَجل بر سرم مـرا دریـاب
بیا کـه سیر بگِیرم، بیـا مجـالی نیست
به پـای منبـر آیـات تـو گرفتـم که
بـه جز مسیـرِ شما فرصتِ تعالی نیست
حسین(ع) گفتنِ من، آبرو به مـن بخشید
فقط میانِ همین روضه خشکسالی نیست

حسن لطفی



**************************



وقتی نفس گرفته دلم در هوای تو                        یعنی منم که زنده ام از دستهای تو

داوود من دوباره بخوان تا که عالمی                     ایمان بیاورد به طنین صدای تو

از این همه سحر که گذشته است می شود      یک شب نصیب این دل من در دعای تو

این اشتراک چشم من و چشم خیس تو         من گریه ام به کشته ی کرب و بلای تو

آقا اجازه می دهی هر وقت آمدی                                نقاشی ام کنند مرا زیر پای تو

یک روز عاشقانه تو از راه می رسی             آن روز واجب است بمیرم برای تو

******

به سوی ما بنما دلبرا نظر ، گاهی          به غمزه ای ، دل دیوانه را ببر ، گاهی

عنایتی ، نظری ، گوشه چشمی ، ای آقا         به این گدای نشسته به پشت در ، گاهی

نگویمت که همیشه حزین هجرانم                        ولی صدا زَدَمت با دو چشم تر ، گاهی

نگویمت که مقیمم همیشه در کویت             نهاده ام به درِ خانه ی تو سر ، گاهی

بَدم اگر چه ولی بهر مادرت زهرا                 کشیده ام به خدا ناله از جگر گاهی

فدای سوز قنوتِ نمازِ نافله ات           چه می شود که ببینم تو را سحرگاهی ؟

برای فاطمه تنها گرفته ای روضه          به عاشقان بده از مجلست خبر ، گاهی

ز کوچه ای ، که دلم را گرفتی و رفتی          نگویمت که هماره ولی گذر گاهی

******

خدایا سببی ساز که یارم به سلامت ، بیاید برهاند دلم از بند ملامت شده ام در ره عشقش سر انگشت علامت گل نر گس زهرا منم عبد و غلامت کنم با دل آواره سلامت تنم بین مسیرت دلم بر سر بامت بیا ای سحر عشق بیا ای قمر عشق شکسته ز فراقت کمر عشق ببین عاشق دلخسته شده در به در عشق تویی تاج سر عشق به من هم تو بده بال و پر عشق ، صفا خال لب تو ، منا خال لب تو ، پر از عشق خدا خال لب تو ، منِ بی سر و بی پا و زمین گیر کجا خال لب تو ، تویی روح عبادت ، تویی رمز سعادت ، به دستان تو باشد به خدا اذن شهادت ، دلم زنده به یادت ، مراد دل زهرا ، دهد کاش خداوند مرادت ، بیایی و ببینند همه رزم و جهادت ، بیا روح و روانم ، ببین قد کمانم ، به جز عشق تو دلدار ندانم ، چو بلبل همه شب نغمه ی نام تو بخوانم ، دعا کن تو عزیز دل و جانم ، که همواره اسیر غم عباس بمانم ، تویی ذکر زبانم ، بده چهره نشانم ، تویی روشنی محض ، نما روشن روانم ، تویی ذکر لب من ، صفای مذهب من ، تویی خواب شب من ، تویی در همه جا تاب و تب من ، ببین جوش و خروشم ، غمت برده ز هوشم ، بود حلقه ی عشق تو به گوشم ، به عشق تو و با اذن تو من باده فروشم ، از آن جام‌که خود باده زدی بر من بیچاره بده تا که بنوشم ، بِنِه دست ابوالفضلی خود بر سر دوشم  ، تویی حج و جهادم ، تویی کل مرادم ، سر خاک درت چهره نهادم ، به پیش قدمت خسته فتادم ، بیا وارث آدم ، روی کرب و بلا باش به یادم ، تویی دلبر و من دل به تو دادم ، به سویم نظری کن ، مرا‌ هم سحری‌کن ، از‌این‌کوچه‌ی‌میخانه بیا و گذری کن ، بیا راحتم از دربه‌دری کن ، نصیبم ز غمت بیشترین خونجگری کن ، بیا ای صنم عشق به دل جلوه‌گری کن ، دلم از غیر ابوالفضل بَری کن ، به گیسوی ابوالفضل ، به ابروی ابوالفضل ، به آن سلسله ی موی ابوالفضل ،‌ قسم بر نفس و بوی ابوالفضل ، مرا هم تو ببر نیمه شبی کوی ابوالفضل ، به پهلوی ابوالفضل ، بود دست دلم سوی ابوالفضل ، شده کعبه ی توحید همه روی ابوالفضل ، بده جرعه ی آبی به من از جوی ابوالفضل ، بیا یوسف زهرا ،  تو از گوشه ی صحرا ، ببین بی تو خزان شد همه گل ها ، پریشان شده از هجر تو دل ها ، نشانم بده آن روی ابوالفضلی خود را ، تو را جان ابوالفضل ، به قربان ابوالفضل ، به آه دل سوزان ابوالفضل ، پریشان ابوالفضل ، به آن فرق پریشان ابوالفضل ، به لب های تَرک خورده و عطشان ابوالفضل ، به آن جسم پر از نیزه و عریان ابوالفضل ، بیا از سفر ای ماه خدایی ، عیان ساز تو بر ما همگان راه خدایی ، به یک آه خدایی ، چه گردد ؟ که ببندی سر زلف دل ما ، درِ درگاه خدایی ، بیا یوسف زهرا

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

ضربان قلب زارم

تشنه‌ی وصالشم مهـدی خودش خوب می دونه

عشق و عاشقی رو از چشمای من اون می خونه

دارم امید که یــه صبــح جمعــه از مکه بیاد

برامـون از خوبـــی های عمــو عباس بخونه

کی میشه مهدی بیـــاد بـه دور او حلقه زنیم

به نمــاز جماعـت آقـــامــون اقتـدا کنیم

ذکر نامــش نه فقط زمیـــن و آسمان می گه

ذره ذره‌ی فلـــک الغــوث و الامـان می گه

آنقــدر محــو شـدم در جلــوات نــور او

ضـــربان قلب من یا صــاحب الزمان می گه

مــولا مهــدی روحمــه عشق منه دیـن منه

خال هاشمــی او قبـــله و آئیــــن منـــه

دنیـای بــدون مهــــدی بــرا مـن جهنمه

دیــدن جمـــال اون جنــت رنگیــن مـنه

بــردن نــام شمــا بـــردن اســم اعظمه

هر کــی دیـــده شمـا رو اون پادشاه عالمه

گفتــن مهــدی مدد به سینه ام مستی می ده

هر چــی با اسـم آقام حال می کنم بازم کمه

تو بــه  ملـــک دل مـن آقا خدایی می کنی

چون عموی خوشگلت‌مشگل گشایی می کنی

با بدیم می سازی و بازشتـی هام کنار می آی

نجفـم می بری و کــرب و بلائیــم می کنی

******

گل نرگس

گـل نرگس گــل نرگس ، مهــربون من کجایی

منتظــر نشستــه ام مـــن ، تا که از سفر بیایی

همــه‌ی در های عالم ، به روی این خسته بسته

یه نگاه کــن از غــم تو ، دل زار مـن شکسته

تو امیــری تو امیــری ، مهــربونی مهــربونی

چــی می شه ز ره بیایی ، تا ابـــد پیشم بمونی

مهــربونم مهــربونم ، خیمــه تــو بده نشونم

تــو قنــوت هر نمازم ، واسه تو دعا می خونم

تــوی آسمــون قلبـــم ، تو فقط هستی ستاره

دل من با خلق دنیا ، با کســی کــاری نـداره

نه فقط زبون و قلبم ، ذکر نامـــت رو می خونه

ضــربان قلـب زارم ، مهـــدی صاحب زمونه

خـوب می دونم مهربونم ، که ندارم هیچ لیاقت

آقا جــون مریض عشقــم ، منتظر بیای عیادت

دل خستــه و غــریبم ، به عشقـت آقـا اسیره

اگه لطــف تـو نباشه ، یه گوشه آروم مـی میره

مهــربونم مهــربونم ، تـو کجایی تـو کجایی

از عموت عباس می خونم ، که به پیش ما بیایی

 

 

حاجت دل خسته

جون آقا روم نمی شه دیگه باهات حرف بزنم         اگه با من حرف نزنی بال و پرم رو می کنم

سخت شده نفس زدن دنیا پر از نامردیه                  هیچ دلی نمی سوزه زمونه ی بی دردیه

جرم ما مگه چیه که عاشق شما شدیم ؟                 بین آدما آقا دیوونه و رسوا شدیم

یکی نیست که حاجت دل خرابمو بده                   التماست می کنم بیا جوابمو بده

دیگه از طعنه ی مردم آقا جون خسته شدم             شده قفس دنیا برام یه مرغ پر بسته شدم

پیچیده تو شهرمون که دیگه دوستم نداری              نکنه که راست بگن تو منو تنها بذاری

تو که بهتر می دونی یه عمریه دل اسیرم                 بی محلی ام کنی به جون زهرا می میرم

اگه تو ردم کنی به کی بگم دوستت دارم               آقا درمونده شدم به کی بگم دوستت دارم

تو پناه من باشی سر روی پاهات می ذارم               به همه می گم منم مثل شما صاحب دارم

******

من مهدیم

من مهدیم من مهدیم صاحب تیغ دو سرم         من روضه خون فاطمه ام من از علی غریب ترم

باور کنید غریبم و یار ندارم مسلمونا                     بیشتر وقتا می شینم تنها توی بیابونا

شبا می رم تو مدینه میرم کنار مادرم                     صورتمو من می ذارم روی مزار مادرم

به مادرم می گم مادر من از همه غریب ترم     من یاور همه می شم هیچ کی نمی شه یاورم

هیچ کی نمی خواد مادرم که من یه روز ظهور کنم       بیام برای انتقام  دنیا رو غرق نور کنم

از بس غریبم من ببین یه یار دلخواه ندارم               برای این درد دلام مثل بابام چاه ندارم

نه چاه دارم نه یار دارم این سینه ام تنگ اومده         مادر بگو جون بابا اذن منو خدا بده

می خوام بیام با ذوالفقار با ذوالفقار حیدری            تا به همه نشون بدم من مادریم مادری

سوار میشم رو ذوالجناح سربند حیدر میزنم        اون پستی که تو رو زده با ذوالفقار سر میزنم

******

دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن     از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن

هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر             گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن

من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم                ای آشنا مفارقت از آشنا مکن

تنها به دست توست طومار جرم من             این مشت بسته را به برِ خصم وا مکن

درمان درد من نبود غیر درد عشق                این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن

در من اگر سعادت ترک خطا نبود                در تو کرامت است تو ترک عطا مکن

خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی              دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن

نزد کریم فرق ندارند خوب و بد         یکجا قبول کن همگان را سوا مکن

عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز              آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن

میثم اگر که ترک تن و ترک جان کنی                   ترک محبت علی مرتضی مکن

غلامرضا سازگار

******

با عبور لحظه ها گل می کنم              عهد می خوانم توسل می کنم

بر قدومش چشم می دوزد دلم           همچنان اسپند می سوزد دلم

دیده های خواهشم دُر سفته اند          بارها مردم برایم گفته اند

تک سوارت جمعه می آید ز راه         گلعذارت جمعه می آید ز راه

پس من از جان بی قرار جمعه ام         روز و شب در انتظار جمعه ام

جمعه ها مشتاق جانان می شوم                   دست و پا گم کرده حیران می شوم

جمعه را با اشک آذین می کنم                   غرق عطر آل یاسین می کنم

می گذارم جان به اشک و زمزمه         زیر پای سبز پوش فاطمه

جمعه بود امروز روز آه من               هر چه ماندم بر نیامد ماه من

باز هم یک جمعه ی دیگر گذشت               روز موعود دل و دلبر گذشت

******

کیستم من ای که در هر روز و شب می کنی از حق ظهورم را طلب

کیستم من دیدی آیا روی من یا مشامت حس نموده بوی من

کیستم من غرق احسان منی  میهمان سفره و خوان منی

کیستم من لاف عشقم می زنی نام من بر لوح قلبت  می کنی

کیستم من می کنی گه یاد من گه بسوزانی دل ناشاد من

کیستم من ساعتی با من خوشی ساعتی با نفس و اهریمن خوشی

کیستم من که تویی در کوی من گاه خنجر می کشی بر روی من

کیستم من قدر من نشناختی آمدی اندر حریمم تاختی

کیستم من مهدی زهرا منم مصطفی و حیدر  و  زهرا  منم

کیستم من ای به حقم ناسپاس با توأم من ای همیشه ناسپاس

بارها در غصه ام انداختی بارها دیدی مـرا نشناختی

بارها دیدم تو را کردم سلام تو جواب من ندادی یک کلام

بـارها دیدم که در هر انجمن مست اغیار منی غافل ز من

بارها دیدم گنهکاری تو گریه کردم بر تبهکاری تو

بارها شد‌بر تو کردم ‌التماس با عدوی من چرا داری تماس؟

بارها جایت خجل گردیده ام شرمسار و منفعل گردیده ام

بارها با هر گناه و هر بدی آمدی بر روی من سیلی زدی

هر چه از ایام آن دوران گذشت هر چه کردی هر چه بودی آن گذشت

حالیا از نو عمل آغاز کن باب عشق دیگری را باز کن

نیستی تنها تو در فکر فرج روز و شب ما را بود ذکر فرج

عشق یک سویه یقین باطل بود این دل ما هم به تو مایل بود

ما‌تو را این سو و آن سو می بریم ما تو را با هر بدی هم می خریم

ما تو را آخر سعادت می دهیم بر تو از جام شهادت می دهیم

ما که هر کاری برایت می‌کنیم در قیامت کی رهایت می کنیم؟

******

صنما من فدای چشمانت        به فدای دو چشم گریانت

صنما بی تو دل به جان آمد            دل ز دست غمت زبان آمد

صنما هجر تو گلوگیر است          دل ز عمر بدون تو سیر است

هیچ دانی که از غمت چونم         خون شده از غمت دل خونم

با نگاهی نمی خری ما را            کربلا که نمی بری ما را

حالیا ای شعار عاشورا                العجل تک سوار عاشورا

تا برایم ز قصه ها گویی               قصه ی ظهر کربلا گویی

قصه ی ظهر روز عاشورا              قصه ی سینه سوز عاشورا

قصه ی عاشقان بی همتا         سینه سرخان مست و بی پروا

قصه ی میهمانی گل ها              چهره ی ارغوانی گل ها

قصه ی یک جوان مه پاره        پیکری چاک چاک و صد پاره

قصه ی ای گو که بی بدن باشد     شرح احلی من العسل باشد

قصه ی لاله و سم اسبان             سیزده ساله و سم اسبان

قصه ی کودک شهید حسن      آخرین قسمت امید حسن

قصه ی شرح ساقی طفلان               ناله های عمو انا العطشان

قصه ی مشک خالی سقا             قصه ی خسته حالی سقا

قصه ی تیر و حنجر اصغر           روی نیزه زدن سر اصغر

قصه ی کودکان آواره                 غارت خیمه ها و گهواره

قصه ی آن اذان شیدایی               قصه ی سجده ای تماشایی

قصه ی یک لب ترک خورده    خواهری خسته و کتک خورده

قصه ی دست و پا زدن بر گو        قصه ی نیزه و دهن برگو

قصه ی آتش و خیام حسین         قصه ی آخرین کلام حسین

قصه ی مرکب بدون سوار     قصه ی آن غروب و گرد و غبار

قصه ای از اسیری زینب                از اسیری و پیری زینب

قصه ی ناله های یک مادر           پیکری پاره پاره و بی سر

قصه ی بوریا و یک خواهر                      قصه ی ساربان و انگشتر

قصه ی ازدحام نا محرم               قصه ی موی خاکی و درهم

قصه ی کودکان غش کرده           محملی بی حجاب و بی پرده

******

حلال مسایل

با همه ی لحن خوش آوائیم                        در به در کوچه ی تنهائیم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر                     نغمه ی تو از همه پر شورتر

کاش که این فاصله را کم کنی                     محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما می شدی                   مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نائل شود                                یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد                   سینه ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت                         شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه ی جان من است                       نامه ی تو خط امان من است

ای نگهت خاستگه آفتاب                           بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده بر انداز ز چشم ترم                            تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما                          کی و کجا وعده ی دیدار ما

مرحوم آغاسی

******

هوای مهدی

تو دلم یه دنیا حَرفه  که می خوام بگم براتون

تو بگو به من کجایی تا ببوسم خاک پاتون

آقاجون دلم گرفته مثل آسمون پاییز

می دونم مرغ دل من دوباره کرده هواتون

با خودم یه نذری کردم که اگه تو رو ببینم

با همون نگاه اول جونمو بدم براتون

چه خوبه خونه ی قلبم بشه جای تو همیشه

حک کنی رو صفحه ی دل نقش روی دلربا تون

چی می شه یه بار شبونه رد شی از کوچه ی قلبم

روی ماه تو ببینم یا که بشنوم صداتون

ما رو هم یه نیمه ی شب تو نماز شب دعا کن

تا صبا برام بیاره صدا و سوز دعاتون

بیا تا برات بمیرم که به عشق تو اسیرم

الهی به جون بگیرم همه ی درد و بلاتون

بیا تا دورت بگردم حالا که اسیر دردم

بیا ای یوسف زهرا ببوسم شال عزاتون

گفتی پرخون می شه چشمات از غم داغ شقایق

الهی که من بمیرم  نبینم خون چشاتون

******

صاحب عزا

گــر یک قــدم نهـــی به روی دیــدگــان ما

مـا گـریه کــن شـویم تو هم روضـه خوان ما

همـــراه استغــاثـــه ی یابـن الکــریــم دل

صـد یـا کـریـم مــی پـــرد از آسمـــان ما

دل هاسـت کـربـلا و نـمــی دانـم از چــه رو

بــوی بقیــع مـی وزد امشــــب بـه جـان ما

قلبــم بــرای روضه ی زهـــرا گــرفتـه است

در ایــن عــزا مگـــر کـه شــده میــزبان ما

امشب ببین که صاحب ایــن روضــه آمده است

کآتــش گــرفته اســت چنیــن استخــوان ما

امشـــب نگفتـه حاجـــت خــود را گرفته ای

آری  کـریم  آمــــده اینــجـا میـــان مـــا

سرت سلامت باد

انیس خاطر زهرا سرت سلامت باد           ز داغ این شب یلدا سرت سلامت باد

عزا گرفته ام امشب برای شال عزایت     یتیم گشته ای آقا سرت سلامت باد

برای مادرت امن یجیب می خواندی        برای مادرت اما سرت سلامت باد

من و نگاه به دریا به یاد دامن لطفت      تو و دو چشم دو دریا سرت سلامت باد

من و دلی که برای بقیع می سوزد           تویی و گریه بر آنجا سرت سلامت باد

امان ز جامه ی سرخی که روی بستر ماند      امان ز دختر تنها سرت سلامت باد

امان ز قطره ی خونی که ریخت از تابوت      به روی شانه ی بابا سرت سلامت باد

بیا که با تو ببینم شبی از این هیئت         دوباره کرببلا را سرت سلامت باد

******

در شرح تو زبان همه لال مانده است   خورشید تو به روزن غربال مانده است

باید به شعر وصل تو حیرت ردیف کرد    وقتی زبان قافیه ها لال مانده است

قرآن چشم های تو بر دل نزول کرد     تفسیر این خجسته ی انزال مانده است

خورشید پشت ابر بر این پهنه سایه کن   این سیب های باغ خدا کال مانده است

برخیز گاه حمله به سفیانی آمده        بشتاب رفع فتنه ی دجال مانده است

در هق هق زیارت ناحیه فاش شد       در سینة تو روضه ی گودال مانده است

******

مادر به انتظار نشسته برای تو      کی می رسد ز کعبه ی دل ها صدای تو ؟

گفتی که آرزوی ظهور است در دلت     کی مستجاب می شود آخر دعای تو

دست نجف تو را ز علی می کند طلب       یثرب به ناله خواسته از مجتبای تو

تنها به انتقام تو از دیده می رود      اشکی که مانده در سحر کربلای تو

ای میزبان صحن ابوالفضل جلوه ای      ما مانده ایم و حسرت مهمانسرای تو

مشتاق قبله ایم و شاخص به دست توست    در سجده ایم تربت خالص بدست توست

فراق

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است       چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

من بدین طالع سرگشته چه خواهم کردن    که ز مژگان سیاه تو نگون سار تر است

گر توام وعده ی دیدار ندادی امشب         پس‌چرا دیده‌ی من از همه بیدار تر است

عقل پرسید‌که‌دشوارترین مردن چیست؟      عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

******

 

 

خار توام ای گل ز چه رو خار بمیرم         بگذار کنار تو به گلزار بمیرم

دیدار تو خوب است ولی خوبتر از آن     این است که در لحظه ی دیدار بمیرم

یک عمر نگه داشته ام جان به هوایت     یک لحظه نگاهم کن و بگذار بمیرم

چشمی بگشا تا که به یک چشم گشودن     یک بار تو را بینم و صد بار بمیرم

هر چند چو من عبد خطا کار نداری          مگذار که چون عبد خطا کار بمیرم

سرمایه ی عمرم همه اینست که آخر        با دوستی حیدر کرار بمیرم

******


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی