دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقتل حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام» ثبت شده است

۲۴مهر


اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) + نحوه شهادت عبدالله بن حسن (ع)

منبع: مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج‏4، ص: 19

 

أَنَّ شَامِیّاً رَآهُ رَاکِباً فَجَعَلَ یَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا یَرُدّ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ ضَحِکَ وَ قَالَ أَیُّهَا الشَّیْخُ أَظُنُّکَ‏ غَرِیباً وَ لَعَلَّکَ شُبِّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاکَ‏ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَیْنَاکَ وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاکَ وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ عُرْیَاناً کَسَوْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَیْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ طَرِیداً آوَیْنَاکَ وَ إِنْ کَانَ لَکَ حَاجَةٌ قَضَیْنَاهَا لَکَ فَلَوْ حَرَّکْتَ رَحْلَکَ إِلَیْنَا وَ کُنْتَ ضَیْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِکَ کَانَ أَعْوَدَ عَلَیْکَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِیضاً وَ مَالًا کَبِیراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ کَلَامَهُ بَکَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ» وَ کُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوکَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ ضَیْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم.‏

 

ترجمه: مردی شامی امام حسن علیه السلام را دید در حالی که آن حضرت سوار بر مرکب بود. مقابل آن حضرت ایستاد و شروع به ناسزا گفتن نمود. حضرت سکوت نمود و پاسخ او را نداد. وقتی آن مرد مسافر دشنام گویی خویش را به پایان برد، حضرت به او سلام نموده و لبخندی بر لب آورد و چنین سخن آغاز نمود: ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شده ای! اکنون اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو خواهیم نمود؛ اگر چیزی بخواهی عطایت می کنیم؛ اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت می کنیم؛ اگر مرکبی بخواهی آن را به تو می بخشیم؛ اگر گرسنه هستی غذایت می دهیم؛ اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم؛ اگر حاجتمندی حاجتت را روا می سازیم؛ اگر از وطن رانده شده باشی پناهت می دهیم؛ اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده می سازیم؛ اکنون بهتر است وسایلت را به خانه ی ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا منزل ما وسیع است و اسباب رفاه و آسایش در آن فراهم می باشد... وقتی آن مرد شامی جملات مهر آمیز امام را شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت می دهم تو خلیفه ی خدا بر زمین هستی و حقیقتا خداوند بهتر می داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. پیش از این تو و پدرت مبغوض ترین خلق خدا در نزد من بودید اما از این پس کسی را بیشتر از شما دوست نمی دارم. آن مرد اسباب و وسایل خویش را به منزل امام برد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدین به محبت این خاندان شد.

 

منبع: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج‏2، ص 110-111.

 

فَمَکَثَ هُنَیْهَةً ثُمَّ عَادَ وَ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ. فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ‏ یُرَاهِقْ‏ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ احْبِسِیهِ یَا أُخْتِی فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَیْهَا امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی وَ أَهْوَى أَبْجَرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ  بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی؟ فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدَةِ فَإِذَا یَدُهُ مُعَلَّقَةٌ وَ نَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّتَاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ  فَضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. ثُمَّ رَفَعَ الْحُسَیْنُ یَدَهُ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى‏ حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَ لَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِیَنْصُرُونَّا ثُمَّ عَدَوْا عَلَیْنَا فَقَتَلُونَا.

 

ترجمه: ... شمر بن ذى الجوشن لعنة الله علیه با آن بی شرمان که همراهش بودند به به سوی امام حسین علیه السلام بازگشتند و اطراف او را گرفتند. در این میان عبد اللَّه بن حسن بن على که کودکى نابالغ بود از میان زنان بیرون آمد و لشکر را شکافته خود را به کنار عمویش رسانید، زینب دختر على علیه السّلام خود را به آن کودک رسانید که از رفتنش جلوگیرى کند، امام حسین علیه السّلام فرمود: خواهرم این کودک را نگهدار، کودک از بازگشتن (به همراه عمه) خوددارى کرد و با سرسختى، از رفتن سرپیچى نموده گفت: به خدا از عمویم جدا نخواهم شد، در این هنگام ابجر بن‏ کعب‏ لعنة الله علیه شمشیرش را به قصد امام حسین علیه السّلام بلند کرد، آن کودک گفت: اى پسر زن ناپاک! آیا عمویم را می کشى؟ ابجر شمشیر را فرود آورد . کودک دست خویش سپر کرد و آن شمشیر، دست او را جدا کرده و  به پوست آویزان نمود، کودک فریاد زد: مادر جان...

 امام حسین علیه السّلام آن کودک را در برگرفت و به سینه چسبانیده و فرمود: فرزند برادرم بر این مصیبتى که بر تو رسیده شکیبائى کن و آن را به نیکى به حساب بیاور، زیرا خداوند تو را به پدران شایسته‏ات می رساند، سپس امام حسین علیه السّلام دست به سوى آسمان بلند کرده و فرمود: بار خدایا اگر این مردم را تا زمانى بهره زندگى داده‏اى، پس ایشان را به سختى پراکنده ساز، و آنها را گروههائى پراکنده دل ساز، و هیچ فرمانروانى را هرگز از ایشان خوشنود منما، زیرا که اینان ما را خواندند که یاریمان کنند سپس به دشمنى ما برخاسته ما را کشتند..

 

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو
چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو
گریز می زند از ماتمت به عاشورا
گریز می زند از کربلا به ماتم تو
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

 

شاعر: سید حمید رضا برقعی





مطالب مرتبط:


عرض ارادت محضر طاها حسن کریم آل الله...


دانلود مناجات با امام زمان و روضه عبدالله ابن حسن و امام حسن (ع)




سید مهدی حسینی