دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۱۳ مطلب با موضوع «مقتل و زندگی اهل بیت (ع)» ثبت شده است

۲۲مهر

در آغوش گرفتن سر امام حسین (ع) توسط دو دلداده: راهب نصرانی و حضرت رقیه (س)

منبع: مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی ج ٤ ص ٦٠ ، بحار الأنوار علامه مجلسی : ج ٤٥ ص ٣٠٣ .

لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً

ترجمه: مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب: هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مى‌گفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». گفت: تو کیستى؟ گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد. راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى: «من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى» راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.

روضه حضرت رقیه:
منبع: المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص 136-137

... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ یا أبتاه ! مَن للیتیمة حتّى تکبر ؟ یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء .
ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا

ترجمه: ... وقتی سر بریده امام حسین را برای رقیه سلام الله علیها آوردند گفت این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریه های سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ چه کسی رگ های گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر دختر یتیم تو به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بی پوشش چه کنند؟ پدرجان زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟ پدر جان چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟ پدر جان چه کسی یار و یاور غریبان بی پناه است؟ پدر جان چه کسی پریشان مویی ما را سامان می بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه کسی با ماست؟ وای بر ما بعد از تو وای از غریبی! پدر جان کاش فدایت می شدم. پدر جان ای کاش بیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم. پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم. سپس لب ها را بر لب های پدرش امام حسین نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است.


مطالب مرتبط:


سید مهدی حسینی
۱۷مهر

ضربت بر لب و دندان مسلم بن عقیل و شباهت با حضرت سیدالشهدا (ع)

منبع: تاریخ طبری، ج5، ص 373

لَمّا سَمِعَ [مُسلِمٌ ] وَقعَ حَوافِرِ الخَیلِ، وأصواتَ الرِّجالِ، عَرَفَ أنَّهُ قَد اُتِیَ، فَخَرَجَ إلَیهِم بِسَیفِهِ، وَاقتَحَموا عَلَیهِ الدّارَ، فَشَدَّ عَلَیهِم یَضرِبُهُم بِسَیفِهِ حَتّى أخرَجَهُم مِنَ الدّارِ، ثُمَّ عادوا إلَیهِ فَشَدَّ عَلَیهِم کَذلِکَ، فَاختَلَفَ هُوَ وبُکَیرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِیُّ ضَربَتَینِ، فَضَرَبَ بُکَیرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُلیا ، وأشرَعَ السَّیفَ فِی السُّفلى، ونَصَلَت لَها ثَنِیَّتاهُ، فَضَرَبَهُ مُسلِمٌ ضَربَةً فی رَأسِهِ مُنکَرَةً، وثَنّى بِاُخرى عَلى حَبلِ العاتِقِ کادَت تَطلُعُ عَلى جَوفِهِ. فَلَمّا رَأَوا ذلِکَ أشرَفوا عَلَیهِ مِن فَوقِ ظَهرِ البَیتِ، فَأَخَذوا یَرمونَهُ بِالحِجارَةِ، ویُلهِبونَ النّارَ فی أطنانِ القَصَبِ، ثُمَّ یَقلِبونَها عَلَیهِ مِن فَوقِ البَیت، فَلَمّا رَأى ذلِکَ خَرَجَ عَلَیهِم مُصلِتا بِسَیفِهِ فِی السِّکَّةِ فَقاتَلَهُم.

ترجمه: مسلم بن عقیل چون صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنید، دانست که به سراغ وى آمده اند. پس با شمشیر به سوى آنان آمد. آنان به خانه یورش آوردند. مسلم سخت با آنان درگیر شد و آنان را با شمشیر مى زد تا آنها را از خانه بیرون راند. آنان دوباره باز گشتند و باز مسلم سخت با آنان درگیر شد. میان مسلم و بُکَیر بن حُمرانِ اَحمرى دو ضربه شمشیر، رد و بدل شد. بُکَیر ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشیر بر لب پایین نشست و دندان هاى پیشین مسلم افتاد و مسلم هم ضربتى بر سر و ضربتى دیگر بر رگ گردن وى زد که نزدیک بود به عُمق [گردنش] رخنه کند.
سپاهیان چون اوضاع را چنین دیدند از بالاى بام خانه بر مسلم هجوم آوردند و سنگ به طرفش پرتاب مى کردند و توده هاى نِى را آتش مى زدند و به سویش مى انداختند. مسلم چون اوضاع را چنین دید با شمشیرِ برهنه به کوچه آمد و با آنان به نبرد پرداخت.

ما را نسیم پرچم تو زنده می کند
زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده می کند
آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را
شور تو، روضه و دم تو زنده می کند
ای خون بهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:
اسلام را محرم تو زنده می کند
ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم
جان را عطای حاتم تو زنده می کند
آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را
انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند
بالای تل هم آتش این قوم خفته را
آن خواهر مکرم تو زنده می کند
این کشته فتاده به هامون حسین اوست
خود را به اسم اعظم تو زنده می کند
فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی
ما ار امید زمزم تو زنده می کند

شاعر: عباس احمدی
سید مهدی حسینی
۱۵مهر

اصابت سنگ و تیر به مسلم بن عقیل و شباهت های مسلم بن عقیل با حضرت سید الشهدا

منبع: الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٥٣ .

وجَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَکاثَروا عَلَیهِ فَجَعَلوا یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونَنی بِالحِجارَةِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ الأَنبِیاءِ الأَبرارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله وذُرِّیَّتِهِ؟

ترجمه: مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مى‌زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید؟

وجه شباهت مسلم با امام حسین (ع):
منبع: الإرشاد شیخ مفید ج ٢ ص ١١١، إعلام الورى طبرسی ج ١ ص ٤٦٨ ، روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص ٢٠٨:

وبَقِیَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ وهُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمینا وشِمالاً
ترجمه: امام حسین علیه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر مى زد و آنها ، از چپ و راستِ او مى‌گریختند .
مثیر الأحزان ابن نما حلی ص ٧٣ :
فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ...

ترجمه: امام حسین علیه السلام که بر اثر نبرد کم توان شده بود ایستاد. سنگى به پیشانى اش خورد و آن را شکست. سپس تیر سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست.
سید مهدی حسینی