دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

دانلود مداحی های سید مهدی حسینی

سلام

جهت تبادل لینک ابتدا این وب رو با نام «دانلود مداحی های سید مهدی حسینی» لینک کنید و سپس به ما خبر بدید تا وب شما رو لینک کنیم...

۲۷مهر



جهت دریافت اشعار شب ششم محرم به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام


برای پر زدنت حجم آسمان کم بود

ولی به بال و پر خسته ات توان کم بود

شتاب کردی و وا ماند بند نعلینت

چقدر شوق شهادت، مگر زمان کم بود

چرا تو را همه ی کوفه سنگباران کرد

درون لشکر انها مگر سنان کم بود

جمل بهانه ی خوبی به دستشان می داد

برای کشتن تو، بغض نهروان کم بود

به فکر جایزه ی بردن سرت بودند

شراب خون تو در سفره هایشان کم بود

نفس کشیدن تو رنگ و بوی زهرا داشت

میان سینه ی تو چند استخوان کم بود


************************************


باز یل آمده است

معنی حیّ علی خیر العمل آمده است

او غزال حرم است

تا قصیده بشود مثل غزل آمده است

نوجوان است ولی

ادبش گفت که از روز ازل آمده است

شاخه شمشاد حسین

در حقیقت سفر ماه عسل آمده است

شتر سرخ کجاست

پسر صف شکن جنگ جمل آمده است

هدفش ازرق بود

در پی کشتن این حداقل آمده است

به خدا با رزمش

طرز جنگیدن سقا به مَثل آمده است

یک نفر جنگیده

نعره ی حیدری از چند محل آمده است

لشکر از خواب پرید

بی مهابا همه گفتند اجل آمده است

 

همه در حیرت او

عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او

 

سپرش را برداشت

آمد عمامه ی سبز پدرش را برداشت

حرز یا فاطمه داشت

یا علی گفت و تمام هنرش را برداشت

از عمو بوسه گرفت

خاطرش جمع که بار سفرش را برداشت

گریه می کرد ولی

دیگر از دوش عمو نیز سرش را برداشت

از همه دل می کَند

تا که از مادر خود هم نظرش را برداشت

چون نهال است تنش

از چه رو مرد حرامی تبرش را برداشت

 

وای از این رفتن او

زرهی نیست که اندازه شود بر تن او

 

خیمه غوغا شده است

نامه ی رفتنش انگار که امضا شده است

ای عمو زود بیا

نوجوانی وسط معرکه تنها شده است

نجمه چشمش روشن

چقدر قاسم او خوش قد و بالا شده است

چه حنابندانی ست

صورت غرقه به خون تو چه زیبا شده است

زیر و رو شد بدنت

چقدر نیزه که از روی تنت پا شده است

تو که قاسم بودی

از چه تقسیم شدی، جسم تو منها شده است

بد کشیدن تو را

قدت انگار که اندازه سقا شده است

چکمه ها جای خودش

نعل ها نیز برای تو مهیا شده است

وای از این هلهله ها

سر عمامه ات انگار که دعوا شده است

نوه ی فاطمه ای

چند تا کوچه برای زدنت وا شده است

چه گریزی زده ای

سینه ات مقتلی از روضه ی زهرا شده است

میخ در نیست ولی

تیر هر قدر که می شد به تنت جا شده است


************************************

گفت قاسم به فغان ای عمو اذن به میدانم بده

دستِ خطِ پدرم گیر و شمشیر به دستانم بده

تا کنم قربان، جانم ای جانان

من مهیای جهادم تو فرمانم بده

این منم یل پسره فاتح عرصه ی جنگ جمل

من به فرمان تو ام رو در روی خیل بَل هُم اَضَل

شیر میدانم، ای عمو جانم

جان سپاری شده بهر تو اهلا مِن العسل

تا کنم قربان، جانم ای جانان

من مهیای جهادم تو فرمانم بده

ای که عالم ز ازل گشته فرمانبر چشمان تو

آمدم تا بگیرم حرز زهرا از دستان تو

هستم از هستت، می بوسم دستت

این منم آیه ای از یاسین قرآن تو

زد به میدان بتل هاشمیون قرص ماه حسین

گفت ای قوم منم قاسم فانی راه حسین

اشجع الناسم، دستِ عباسم

او حبیب منو و من هم خاطرخواه حسین

جان کنم قربان، در ره جانان

من مهیای جهادم تو فرمانم بده

زد به میدان چنان گویی در عرصه حیدر آمده

شیر نر در جمل و حیدر در بدر و خیبر آمده

می دید از خیمه، عمو و عمه

نیزه خوردست و به پهلو مادر آمده

ای عمو جان کمکم کن که من افتادم از صدر زین

مادرم فاطمه و بابایم با امیرالمومنین

پهلو شکسته، ابرو شکسته

بیا جان دادن من با لب عطشان ببین


***********************************


 یا قاسم بن الحسن(ع)
سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
باشد، به رویِ زخمِ پَرَم می برم تو را
آنقدر خاطرِ تو برایـم عـزیـز هست
حتی شده به رویِ سرم می برم تو را
چه آبروئی از مـنِ تنها خریـده ای
ای داغِ مانده بر جگرم می برم تو را
خیلی مواظبم که نریزی ز دستِ من
بر مژه های چَشمِ ترم می برم تو را
طاقت بیار چند قدم بیشتر که نیست
با آب و تـابِ بیشترم می برم تو را
از هـم مپاش، کارِ مـرا زارتر نکن
من قول داده ام ببرم، می برم تو را
در چَشمِ مادرت به چه رویی کنم نگاه
ای بی زِرِه شده سپرم، می برم تو را
بردند بر عبـا پسرم را ولـی خودم
هر طور هست ای پسرم، می برم تو را
نازک شدی ز پیـرهنت پیرهن تـری
تا نشکنی تکان نخورم می برم تو را
رو شن شده است چَشمِ من از قدّ کشیدنت
سینه به سینه رو به حرم می برم تو را

علیرضا شریف


***************************



بچه ی پروانه هم پروانه است

سیزده ساله جوانی مه جبین           ماه و پروین از فروغش خوشه چین

روی او یاد آور روی حسن           خوی او چون خوی نیکوی حسن

ماه کنعان پیش رخسارش خجل                         دانه ی خالش عمو را دام دل

عکس روی ماه او بدر تمام                     مهر آرد هر صبا بر وی سلام

رشته ی عشاق را دُرّ یتیم                                 مادر ایام از مثلش عقیم

بحر مواج ولا را گوهر است          در شجاعت همرکاب اکبر است

یادگار فاتح جنگ جمل                          مرگ شیرین تر به کامش چون عسل

آن که همچون باب خود فرزانه است                  بچه ی پروانه هم پروانه است

همچو اکبر برده از حسن و وقار               وه چه نیکو از دل زینب قرار

افتخار دودمان هاشم است                       میوه‌ی بستان زهرا قاسم است

بر دل چون لاله اش داغ پدر                   شور سربازی به سر دارد پسر

تشنه ی جامی ز حوض کوثر است          عمر کوتاهش ز ارث مادر است

عاشقی افکند بر جانش تعب                   بوسه زد دست عمو را از ادب

کای جهانی جرعه نوش جام تو                        عاشقان مست از می گلفام تو

از قلم افتاده گویا نام من                         کز مِی عشقت تهی شد جام من

مستم از جام سعادت کن عمو                           سرفرازم از شهادت کن عمو

تا ز لطفت کام خشکم تر شود                          قاسمت همراه با اکبر شود

گر گل بی باغبانم ای عمو            من هم از این گلستانم ای عمو

دوست دارم در رهت پرپر شوم                         هم مگر قربانی این در شوم

حکم سربازیم اگر امضا کنی                   سرفرازم در بر زهرا کنی

سید مجتبی نیکبخت

*******************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی